شعر - داستان- خاطره
ماهی کوچک من در این تنگ شیشه ای چه میکنی
ماهی کوچک من ،این تنگ مات چه میخواهد از تو
ماهی کوچک نشسته در گوشه تنگ
و تنهایی خود را
می نویسد و میکشد
چوب خطش بیش از آنچه می خواهد پرشده
ماهی کوچک دیگر قرمزنیست
رنگش همه تیره
آنقدر لاغر و نحیف
چشم به راه دیدن کسی
انگار وعده ای داده شده
انگار وعده ای در راه است
آیا کسی گفته
دریا دریا ،آبی بی کران
ماهی هر شب در خواب دریا
ماهی هر روز چشم به راه دریا
ماهی کوچک صبر کن
رویاهایت همه واقعی است
ماهی جان تو اندکی صبر کن
همه را خواهی دید
ماهی جان صبر کن
صبر – صبر- صبر
نظرات شما عزیزان:
به وبلاگ من خوش آمدید.
